کد مطلب:136 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:356

احکام خرید و فروش
چیزهایی كه در خرید و فروش مستحب است

مسأله 2155 ـ یاد گرفتن احكام معاملات به قدری كه مورد احتیاج است لازم است، و مستحب است فروشنده بین مشتری ها در قیمت جنس فرق نگذارد و در قیمت جنس سخت گیری نكند، و كسی كه با او معامله كرده اگر پشیمان شود و از او تقاضا كند كه معامله را به هم بزند بپذیرد.

مسأله 2156 ـ اگر انسان نداند معامله ای كه كرده صحیح است یا باطل، نمی تواند در مالی كه گرفته تصرف نماید ولی چنانچه در موقع معامله، احكام آن را می دانسته و بعد از معامله شك كند، تصرّف او اشكال ندارد و معامله صحیح است.

مسأله 2157 ـ كسی كه مال ندارد و مخارجی بر او واجب است مثل خرج زن و بچه، باید كسب كند و برای كارهای مستحب مانند وسعت دادن به عیالات و دستگیری از فقرا كسب كردن مستحب است.



معاملات مكروه

مسأله 2158 ـ عمده معاملات مكروه از این قرار است: اول: بنده فروشی. دوم: قصابی. سوم: كفن فروشی. چهارم: معامله با مردمان پست. پنجم: معامله بین اذان



[344]

صبح و اول آفتاب. ششم: آن كه كار خود را خرید و فروش گندم و جو و مانند اینها قرار دهد. هفتم: آن كه برای خریدن جنسی كه دیگری می خواهد بخرد داخل معامله او شود.



معاملات حرام

مسأله 2159 ـ در چند مورد معامله باطل است:

اول: خرید و فروش عین نجس مانند مشروبات مسكر و سگ غیر شكاری و خوك. ولی خرید و فروش عین نجسی كه بتوان از آن استفاده حلال نمود جایز است. مثلا خرید و فروش غائط برای كودسازی جایز است. همچنین خرید و فروش خون كه در زمان ما برای نجات مجروحین و بیماران مورد استفاده قرار می گیرد جایز است.

دوم: خرید و فروش مال غصبی مگر آن كه صاحبش معامله را اجازه كند.

سوم: خرید و فروش چیزهایی كه مالیت ندارد مثل خرید و فروش حیوانات درنده.

چهارم: معامله چیزی كه منافع معمولی آن حرام باشد، مثل آلات قمار و موسیقی.

پنجم: معامله ای كه در آن ربا باشد.

غش در معامله حرام است. یعنی فروختن جنسی كه با چیز دیگر مخلوط است، در صورتی كه آن چیز معلوم نباشد و فروشنده هم به خریدار نگوید، مثل فروختن روغنی كه آن را با پیه مخلوط كرده است، از پیغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) منقول است كه فرمود: از ما نیست كسی كه در معامله با مسلمانان غش كند یا به آنان ضرر بزند یا تقلّب و حیله نماید و هر كه با برادر مسلمان خود غش كند، خداوند بركت روزی او را می برد و راه معاش او را می بندد و او را به خودش واگذار می كند.

مسأله 2160 ـ فروختن چیز پاكی كه نجس شده و آب كشیدن آن ممكن است اشكال ندارد، و اگر مشتری بخواهد آن چیز را بخورد باید فروشنده نجس بودن آن را به او بگوید. ولی اگر لباس است لازم نیست به او بگوید، اگر چه مشتری با آن نماز بخواند زیرا كه در نماز طهارت ظاهری بدن و لباس كافی است.

مسأله 2161 ـ اگر چیزی مانند روغن و نفت كه آب كشیدن آن ممكن نیست نجس شود، چنانچه مثلا روغن نجس را برای خوردن به خریدار بدهند معامله باطل و



[345]

عمل حرام است و اگر برای كاری بدهند كه شرط آن پاك بودن نیست مثلا بخواهند نفت نجس را بسوزانند، یا روغن نجس را تبدیل به صابون كنند فروش آن اشكال ندارد.

مسأله 2162 ـ خرید و فروش دواهای نجس خوردنی اگر چه جائز است ولی باید نجاستش را به مشتری بگویند.

مسأله 2163 ـ خرید و فروش روغن و دواهای روان و عطرهایی كه از ممالك غیر اسلامی می آورند اگر نجس بودن آنها معلوم نباشد اشكال ندارد، ولی روغنی را كه از حیوان بعد از جان دادن آن می گیرند، چنانچه در شهر كفّار از دست كافر بگیرند و از حیوانی باشد كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می كند. در صورتی كه احتمال آن برود كه از حیوانی است كه بدستور شرع كشته شده اگر چه پاك و خرید و فروش آن جایز است ولی خوردنش حرام و بر فروشنده لازم است كیفیّت را به مشتری بگوید.

مسأله 2164 ـ اگر روباه را به غیر دستوری كه در شرع معین شده كشته باشند، یا خودش مرده باشد، خرید و فروش پوست آن حرام و معامله آن باطل است.

مسأله 2165 ـ خرید و فروش گوشت و پیه و چرمی كه از ممالك غیر اسلامی می آورند، یا از دست كافر گرفته می شود در صورتی كه احتمال برود از حیوانی است كه بدستور شرع كشته شده خرید و فروش آن جائز است ولی نماز در آن جائز نیست.

مسأله 2166 ـ خرید و فروش گوشت و پیه و چرمی كه از دست مسلمان گرفته شود اشكال ندارد، ولی اگر انسان بداند كه آن مسلمان آن را از دست كافر گرفته و تحقیق نكرده كه از حیوانی است كه به دستور شرع كشته شده یا نه، خرید و فروش آن جایز است ولی نماز در آن چرم و خوردن آن گوشت جایز نیست.

مسأله 2167 ـ خرید و فروش مسكرات حرام و معامله آنها باطل است.

مسأله 2168 ـ فروختن مال غصبی اگر مالك آن معامله را ردّ كرد باطل است، و فروشنده باید پولی را كه از خریدار گرفته به او برگرداند.

مسأله 2169 ـ اگر خریدار قصدش این باشد كه پول جنس را ندهد معامله



[346]

اشكال دارد.

مسأله 2170 ـ اگر خریدار بخواهد پول جنس را بعداً از حرام بدهد، و از اول هم قصدش این باشد معامله اشكال دارد. و اگر از اول قصدش این نباشد معامله صحیح است ولی باید مقداری را كه بدهكار است از مال حلال بدهد.

مسأله 2171 ـ خرید و فروش آلات لهو مثل تار و ساز حرام است.

مسأله 2172 ـ اگر چیزی را كه می شود استفاده حلال از آن ببرند به قصد این بفروشد كه آن را در حرام مصرف كنند مثلا انگور را به این قصد بفروشد كه از آن شراب تهیه نمایند، معامله آن حرام و بنابر احتیاط باطل است.

مسأله 2173 ـ خرید و فروش مجسّمه و چیزهای دیگری كه روی آن مجسمه دارد اشكال ندارد.

مسأله 2174 ـ خریدن چیزی كه از قمار، یا دزدی، یا از معامله باطل تهیه شده باطل و تصرف در آن مال حرام است. و اگر كسی آن را بخرد یا به معامله دیگر به او منتقل شود، باید به صاحب اصلیش برگرداند.

مسأله 2175 ـ اگر روغنی را كه با پیه مخلوط است بفروشد، چنانچه آن را معین كند مثلا بگوید این یك مَن روغن را می فروشم، مشتری می تواند معامله را به هم بزند، ولی اگر آنرا معین نكند بلكه یك من روغن بفروشد، بعد روغنی كه پیه دارد بدهد، مشتری می تواند آن روغن را پس بدهد و روغن خالص مطالبه نماید.



ربای معاوضی

مسأله 2176 ـ اگر مقداری از جنسی را كه با وزن یا پیمانه می فروشند به زیادتر از همان جنس بفروشد، مثلا یك من گندم را به یك من و نیم گندم بفروشد. ربا و حرام است و گناه یك درهم ربا بزرگتر از آن است كه انسان هفتاد مرتبه با محرم خود زنا كند، بلكه اگر یكی از دو جنس سالم و دیگری معیوب، یا جنس یكی خوب و جنس دیگری بد باشد، یا با یكدیگر تفاوت قیمت داشته باشند، چنانچه بیشتر از مقداری كه می دهد بگیرد، باز هم ربا و حرام است، پس اگر مس درست را بدهد و بیشتر از آن مس شكسته بگیرد یا برنج صدری را بدهد و بیشتر از آن برنج گرده بگیرد یا طلای ساخته را بدهد و بیشتر از آن طلای نساخته بگیرد، ربا و حرام می باشد.

مسأله 2177 ـ اگر چیزی را كه اضافه می گیرد غیر از جنسی باشد كه می



[347]

فروشد، مثلا یك من گندم به یك من گندم و یك ریال پول بفروشد، ربا و حرام است بلكه اگر چیزی زیادتر نگیرد ولی شرط كند كه خریدار عملی برای او انجام دهد، ربا و حرام می باشد.

مسأله 2178 ـ اگر كسی كه مقدار كمتر را می دهد چیزی علاوه كند مثلا یك من گندم و یك دستمال را به یك من و نیم گندم بفروشد، اگر مقدار كمتر در قیمت مساوی با مقدار بیشتر همجنس آن باشد و كسی كه مقدار كمتر را می دهد، برای خلاصی از فروش آن به زیادتر از همجنس، چیزی علاوه كند مثلا یك من گندم اعلا و یك دستمال را به یك من و نیم گندم متوسط بفروشد اشكال ندارد، و همچنین است اگر از هر دو طرف چیزی زیاد كنند مثلا یك من گندم و یك دستمال را به یك من و نیم گندم و یك دستمال بفروشد.

مسأله 2179 ـ اگر چیزی را كه مثل پارچه متری می فروشند یا چیزی را كه مثل گردو و تخم مرغ عددی معامله می كنند، بفروشد و زیادتر بگیرد مثلا ده تا تخم مرغ بدهد و یازده تا بگیرد اشكال ندارد. و چنانچه ده عدد تخم مرغ را به یازده عدد در ذمّه بفروشد لازم نیست بین آنها امتیاز باشد زیرا خرید و فروش محقق می شود مثلا می تواند ده عدد تخم مرغ بزرگ را به 11 عدد تخم مرغ متوسط به ذمّه بفروشد، و از این قبیل است فروش اسكناس، یعنی می تواند اسكناس نقد را به زیادتر از آن با مدّت بفروشد مثلا هزار تومان نقد را به هزار و دویست تومان بفروشد كه بعد از شش ماه دیگر وصول كند، و همچنین خرید و فروش یا صرف كردن اسكناس به دلار یا سایر ارزهای خارجی توسط بانكها یا صرافی ها و اشخاص اشكال ندارد ولی قرض ربوی حرام است.

مسأله 2180 ـ جنسی را كه در بعضی از شهرها با وزن، یا پیمانه می فروشند و در بعضی از شهرها با شماره معامله می كنند اگر در شهری كه آن را با وزن یا پیمانه می فروشند زیادتر بگیرد ربا و حرام است و در شهر دیگر ربا نیست.

مسأله 2181 ـ اگر چیزی را كه می فروشد و عوضی را كه می گیرد از یك جنس نباشد زیادی گرفتن اشكال ندارد، پس اگر یك من برنج بفروشد و دو من گندم بگیرد



[348]

معامله صحیح است.

مسأله 2182 ـ اگر جنسی را كه می فروشد و عوضی را كه می گیرد از یك چیز عمل آمده باشد، باید در معامله زیادی نگیرد، پس اگر یك من روغن بفروشد و در عوض آن یك من و نیم پنیر بگیرد، ربا و حرام است و همچنین است اگر میوه رسیده را با میوه نارس معامله كند نمی تواند زیادی بگیرد.

مسأله 2183 ـ جو و گندم در ربا یك جنس حساب می شود، پس اگر یك من گندم بدهد و یك من و پنج سیر جو بگیرد، ربا و حرام است. و نیز اگر مثلا ده من جو بخرد كه سر خرمن ده من گندم بدهد، چون جو را نقد گرفته و بعد از مدّتی گندم را می دهد، مثل آن است كه زیادی گرفته و حرام می باشد.

مسأله 2184 ـ اگر مسلمان از كافری كه در پناه اسلام نیست ربا بگیرد اشكال ندارد و نیز پدر و فرزند و زن و شوهر می توانند از یكدیگر ربا بگیرند.



شرایط فروشنده و خریدار

مسأله 2185 ـ برای فروشنده و خریدار شش شرط لازم است:

اول: بالغ باشند.

دوم: عاقل باشند.

سوم: قاضی او را از تصرّف در اموالش جلوگیری نكرده باشد.

چهارم: قصد خرید و فروش داشته باشند پس اگر مثلا به شوخی بگوید مال خود را فروختم، معامله باطل است.

پنجم: كسی آنها را مجبور نكرده باشد.

ششم: جنس و عوضی را كه می دهند مالك باشند یا مثل پدر و جدّ صغیر، اختیار مال در دست آنان باشد، و احكام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.

مسأله 2186 ـ معامله با بچه نا بالغ باطل است، اگر چه پدر یا جدّ آن بچه به او اجازه داده باشند كه معامله كند، ولی اگر بچه ممیز باشد و چیز كم قیمتی را كه معامله آن برای بچّه ها متعارف است معامله كند اشكال ندارد، و نیز اگر طفل وسیله باشد كه پول را به فروشنده بدهد و جنس را به خریدار برساند، یا جنس را به خریدار بدهد و پول را به فروشنده برساند، ـ چون واقعاً دو نفر بالغ با یكدیگر معامله كرده اند ـ معامله صحیح است، ولی باید فروشنده و خریدار یقین داشته باشند كه طفل جنس و پول را



[349]

به صاحب آن می رساند.

مسأله 2187 ـ اگر از بچه نا بالغ چیزی بخرد، یا چیزی به او بفروشد باید جنس یا پولی را كه از او گرفته به صاحب آن بدهد، یا از صاحبش رضایت بخواهد. و اگر صاحب آن را نمی شناسد و برای شناختن او هم وسیله ای ندارد باید چیزی را كه از بچه گرفته از طرف صاحب آن مظالم بدهد ولی اگر چیزی را كه گرفته مال خود صغیر باشد باید به ولیّش برساند، و اگر او را پیدا نكرد به مجتهد جامع الشرائط بدهد.

مسأله 2188 ـ اگر كسی با بچه نا بالغ معامله كند و جنس یا پولی كه به بچه داده از بین برود نمی تواند از بچه یا ولیّ او مطالبه كند.

مسأله 2189 ـ اگر خریدار یا فروشنده را به معامله مجبور كنند چنانچه بعد از معامله راضی شود و بگوید راضی هستم، معامله صحیح است ولی احتیاط مستحب آن است كه دوباره صیغه معامله را بخوانند.

مسأله 2190 ـ اگر انسان مال كسی را بدون اجازه او بفروشد چنانچه صاحب مال به فروش آن راضی نشود و اجازه ندهد، معامله باطل است.

مسأله 2191 ـ پدر و جدّ پدری طفل در صورتی می توانند مال طفل را بفروشند كه برای او مفسده نداشته باشد بلكه بهتر آن است كه تا مصلحت نباشد نفروشند امّا وصی پدر و وصی جدّ پدری و مجتهد جامع الشرائط فقط در صورتی می توانند مال طفل را بفروشند كه مصلحت طفل در آن باشد.

مسأله 2192 ـ اگر كسی مالی را غصب كند و بفروشد و بعد از فروش صاحب مال معامله را برای خودش اجازه دهد، معامله صحیح است و احتیاط واجب آن است كه مشتری و صاحب مال در منفعتی كه برای جنس و عوض آن بوده با یكدیگر مصالحه كنند.

مسأله 2193 ـ اگر كسی مالی را غصب كند و بفروشد به قصد این كه پول آن، مال خودش باشد، چنانچه صاحب مال معامله را اجازه ندهد معامله باطل است، و حتی اگر برای غاصب هم اجازه نماید، معامله اشكال دارد.



[350]

شرایط جنس و عوض آن

مسأله 2194 ـ جنسی كه می فروشند و چیزی كه عوض آن می گیرند پنج شرط دارد:

اول: مقدار آن با وزن یا پیمانه یا شماره و مانند اینها معلوم باشد.

دوم: بتوانند آن را تحویل دهند، بنابر این فروختن اسبی كه فرار كرده صحیح نیست، ولی اگر بنده ای را كه فرار كرده با چیزی كه می تواند تحویل دهد مثلا با یك فرش بفروشد، اگر چه آن بنده پیدا نشود، معامله صحیح است و در غیر بنده مشكل است. امّا اگر بنده فراری را برای آزاد كردن خریداری كند معامله صحیح است و نیاز به ضمیمه ندارد.

سوم: خصوصیاتی را كه در جنس و عوض هست و بواسطه آنها میل مردم به معامله فرق می كند معین نماید.

چهارم: كسی در جنس، یا در عوض آن حقی نداشته باشد، پس مالی را كه انسان پیش كسی گرو گذاشته، بدون اجازه او نمی تواند بفروشد.

پنجم: خود جنس را بفروشد نه منفعت آن را، پس اگر مثلا منفعت یك ساله خانه را بفروشد محلّ اشكال است و چنانچه خریدار به جای پول: منفعت ملك خود را بدهد، مثلا فرشی را از كسی بخرد و عوض آن منفعت یك ساله خانه خود را به او واگذار كند اشكال ندارد، و احكام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.

مسأله 2195 ـ جنسی را كه در شهری با وزن یا پیمانه معامله می كنند در آن شهر انسان باید با وزن یا پیمانه بخرد، ولی می تواند همان جنس را در شهری كه با دیدن معامله می كنند، با دیدن خریداری نماید.

مسأله 2196 ـ چیزی را كه با وزن خرید و فروش می كنند با پیمانه هم می شود معامله كرد، به این صورت كه اگر مثلا می خواهد ده من گندم بفروشد با پیمانه ای كه یك من گندم می گیرد ده پیمانه بدهد.

مسأله 2197 ـ اگر یكی از شرطهایی كه گفته شد غیر از شرط چهارم در معامله نباشد معامله باطل است ولی اگر خریدار و فروشنده راضی باشند كه در مال یكدیگر تصرف كنند تصرف آنها اشكال ندارد. و در شرط چهارم اگر گرو گیرنده معامله را امضا كند یا ملك از گرو بیرون بیاید معامله صحیح است.



[351]

مسأله 2198 ـ معامله چیزی كه وقف شده باطل است، ولی اگر بطوری خراب شود یا در معرض خرابی باشد كه نتوانند استفاده ای را كه مال برای آنها وقف شده از آن ببرند، مثلا حصیر مسجد به طوری پاره شود كه نتوانند روی آن نماز بخوانند، فروش آن اشكال ندارد و در صورتی كه ممكن باشد باید پول آن را در همان مسجد به مصرفی برسانند كه به مقصود وقف كننده نزدیكتر باشد.

مسأله 2199 ـ هر گاه بین كسانی كه مال را برای آنان وقف كرده اند بطوری اختلاف پیدا شود كه اگر مال وقف را نفروشند، گمان آن برود كه مال یا جانی تلف شود، می توانند آن مال را بفروشند و بین موقوف علیهم تقسیم نمایند، و همچنین است اگر واقف شرط كند كه اگر صلاح در فروش وقف باشد می توانند بفروشند، ولی چنانچه اختلاف با تنها فروختن و تهیه مكان دیگر بر طرف می شود، لازم است آن موقوفه، به محل دیگر تبدیل و یا با پول فروش آن محل دیگر خریده شود و به جای مكان اول، و در همان جهت وقف اولی، وقف گردد.

مسأله 2200 ـ خرید و فروش ملكی كه آن را به دیگری اجاره داده اند اشكال ندارد، ولی استفاده آن ملك در مدت اجاره، مال مستأجر است. و اگر خریدار ندادند كه آن ملك را اجاره داده اند، یا به گمان این كه مدت اجاره كم است ملك را خریده باشد، پس از اطلاع می تواند معامله خودش را بهم بزند.



صیغه خرید و فروش

مسأله 2201 ـ در خرید و فروش لازم نیست صیغه عربی بخوانند، مثلا اگر فروشنده به فارسی بگوید این مال را در عوض این پول فروختم و مشتری بگوید قبول كردم معامله صحیح است، ولی خریدار و فروشنده باید قصد انشاء داشته باشند، یعنی به گفتن این دو جمله مقصودشان خرید و فروش باشد.

مسأله 2202 ـ اگر در موقع معامله صیغه نخوانند، ولی فروشنده در مقابل مالی كه از خریدار می گیرد، مال خود را ملك او كند و او بگیرد، معامله صحیح است و هر دو مالك می شوند.

مسأله 2203 ـ امضاء اسناد معامله خواه در دفاتر رسمی باشد یا غیر آن بطوری



[352]

كه در زمان ما متعارف است جانشین صیغه لفظی می شود.



خرید و فروش میوه ها

مسأله 2204 ـ فروش میوه ای كه گل آن ریخته و دانه بسته بطوری كه معمولا دیگر از آفت گذشته باشد، پیش از چیدن صحیح است. و نیز فروختن غوره بر درخت اشكال ندارد، امّا مقدار آنها باید به وسیله تخمین كارشناس معلوم شود.

مسأله 2205 ـ اگر بخواهند میوه ای را كه بر درخت است، پیش از آن كه گلش بریزد بفروشند، باید چیزی كه دارای مالیت و قابل فروش جداگانه و ملك فروشنده باشد با آن ضمیمه نمایند.

مسأله 2206 ـ اگر خرمایی را كه زرد یا سرخ شده، بر درخت بفروشند اشكال ندارد، ولی نباید عوض آن را خرما بگیرند.

مسأله 2207 ـ فروختن خیار و بادمجان و سبزیها و مانند اینها كه سالی چند مرتبه چیده می شود، در صورتی كه ظاهر ونمایان شده باشد و معین كنند كه مشتری در سال چند دفعه آن را بچیند اشكال ندارد.

مسأله 2208 ـ اگر خوشه گندم و جو را بعد از آن كه دانه بسته، به چیز دیگری غیر گندم و جو بفروشند اشكال ندارد.



نقد و نسیه

مسأله 2209 ـ اگر جنسی را نقد بفروشند، خریدار و فروشنده، بعد از معامله می توانند جنس و پول را از یكدیگر مطالبه نموده و تحویل بگیرند و تحویل دادن خانه و زمین و مانند اینها به این است كه آن را در اختیار خریدار بگذارند كه بتواند در آن تصرّف كند، و تحویل دادن فرش و لباس و مانند اینها به این است كه آن را طوری در اختیار خریدار بگذارند كه اگر بخواهد آن را به جای دیگر ببرد فروشنده جلوگیری نكند.

مسأله 2210 ـ در معامله نسیه باید مدت كاملا معلوم باشد، پس اگر جنسی را بفروشد كه سر خرمن پول آن را بگیرد، چون مدت كاملا معین نشده معامله باطل است.

مسأله 2211 ـ اگر جنسی را نسیه بفروشد، پیش از تمام شدن مدتی كه قرار



[353]

گذاشته اند، نمی تواند عوض آن را از خریدار مطالبه نماید، ولی اگر خریدار بمیرد و از خودش مال داشته باشد، فروشنده می تواند پیش از تمام شدن مدت، طلبی را كه دارد از ورثه او مطالبه نماید.

مسأله 2212 ـ اگر جنسی را نسیه بفروشد، بعد از تمام شدن مدتی كه قرار گذاشته اند، می تواند عوض آن را از خریدار مطالبه نماید، ولی اگر خریدار نتواند بپردازد، باید او را مهلت دهد.

مسأله 2213 ـ اگر به كسی كه اصلاً قیمت جنس را نمی داند، مقداری نسیه بدهد و قیمت آن را به او نگوید معامله باطل است. ولی اگر قیمت جنس را به صورت نسیه بداند یا قیمت نقدی جنس را بداند و به صورت نسیه گرانتر حساب كند، مثلا بگوید جنسی را كه به تو نسیه می دهم تومانی یك ریال از قیمتی كه نقد می فروشم گرانتر حساب می كنم و او قبول كند اشكال ندارد.

مسأله 2214 ـ كسی كه جنسی را نسیه فروخته و برای گرفتن پول آن مدتی قرار داده، اگر مثلا بعد از گذشتن نصف مدت، مقداری از طلب خود را كم كند و بقیه را نقد بگیرد اشكال ندارد.



معامله سَلَف

مسأله 2215 ـ معامله سلف آن است كه جنس فروخته شده كلّی باشد و مشتری پول را بدهد كه بعد از مدتی جنس را تحویل بگیرد و اگر بگوید این پول را می دهم كه مثلا بعد از شش ماه فلان جنس را بگیرم و فروشنده بگوید قبول كردم، یا فروشنده پول را بگیرد و بگوید فلان جنس را فروختم كه بعد از شش ماه تحویل بدهم معامله صحیح است.

مسأله 2216 ـ اگر پولی را كه از جنس طلا یا نقره است سلف بفروشد و عوض آن را پول طلا یا نقره بگیرد معامله باطل است. ولی اگر جنسی را سلف بفروشد و عوض آن را جنس دیگر یا پول بگیرد معامله صحیح است. و احتیاط مستحب آن است، در عوض جنسی كه می فروشد پول بگیرد و جنس دیگر نگیرد.



[354]

شرایط معامله سلف

مسأله 2217 ـ معامله سلف شش شرط دارد:

اول: خصوصیاتی را كه قیمت جنس بواسطه آنها فرق می كند معین نمایند. ولی دقت زیاد هم لازم نیست، همین قدر كه مردم بگویند خصوصیات آن معلوم شده كافی است، پس معامله سلف در نان و گوشت و پوست حیوان و مانند اینها در صورتی كه نشود خصوصیاتشان را بطوری معین كنند كه برای مشتری مجهول نباشد و معامله غرری باشد باطل است.

دوم: پیش از آن كه خریدار و فروشنده از هم جدا شوند، خریدار تمام قیمت را به فروشنده بدهد، یا به مقدار پول آن از فروشنده طلبكار نقدی باشد و طلب خود را بابت قیمت جنس حساب كند و او قبول نماید و چنانچه مقداری از قیمت آن را بدهد، اگر چه معامله به آن مقدار صحیح است ولی فروشنده می تواند معامله همان مقدار را به هم بزند.

سوم: مدت را كاملا معین كنند، و اگر مثلا بگوید تا اول خرمن جنسی را تحویل می دهم چون مدت كاملا معلوم نشده معامله باطل است.

چهارم: وقتی را برای تحویل جنس معین كنند كه در آن وقت، جنس به قدری كمیاب نباشد كه فروشنده نتواند آنرا تحویل دهد.

پنجم: جای تحویل جنس را معین نمایند، ولی اگر از حرفهای آنان جای آن معلوم باشد لازم نیست اسم آن جا را ببرند.

ششم: وزن یا پیمانه یا شماره آن را معین كنند و جنسی را هم كه معمولا با دیدن معامله می كنند اگر سلف بفروشند اشكال ندارد، ولی باید مثل بعضی از اقسام گردو و تخم مرغ تفاوت افراد آن بقدری كم باشد كه مردم به آن اهمیت ندهند.



احكام معامله سَلَف

مسأله 2218 ـ انسان نمی تواند جنسی را كه سلف خریده پیش از تمام شدن مدت بفروشد و بعد از تمام شدن مدت، اگر چه آن را تحویل نگرفته باشد، فروختن آن اشكال ندارد.

مسأله 2219 ـ در معامله سلف اگر فروشنده جنسی را كه قرار داد كرده، در موعدش بدهد، مشتری باید قبول كند.



[355]

مسأله 2220 ـ اگر جنسی را كه فروشنده می دهد بهتر یا پست تر از جنسی باشد كه قرار داد كرده اند مشتری می تواند قبول نكند.

مسأله 2221 ـ اگر فروشنده به جای جنسی كه قرار داد كرده، جنس دیگری بدهد، در صورتی كه مشتری راضی شود اشكال ندارد.

مسأله 2222 ـ اگر جنسی را كه سلف فروخته در موقعی كه باید آن را تحویل دهد، نایاب شود و نتواند آن را تهیه كند، مشتری می تواند صبر كند تا تهیه نماید یا معامله را به هم بزند و چیزی را كه داده پس بگیرد.

مسأله 2223 ـ اگر جنسی را بفروشد و قرار بگذارد كه بعد از مدّتی تحویل دهد و پول آن را هم بعد از مدّتی بگیرد، معامله باطل است.



فروش طلا و نقره، به طلا و نقره

مسأله 2224 ـ اگر طلا را به طلا یا نقره را به نقره بفروشد، سكه دار باشند یا بی سكه، در صورتی كه وزن یكی از آنها زیادتر از دیگری باشد معامله حرام و باطل است.

مسأله 2225 ـ اگر طلا را به نقره، یا نقره را به طلا بفروشد، معامله صحیح است و لازم نیست وزن آنها مساوی باشد.

مسأله 2226 ـ اگر طلا یا نقره را به طلا، یا نقره بفروشند، باید فروشنده و خریدار پیش از آن كه از یكدیگر جدا شوند، جنس و عوض آن را به یكدیگر تحویل دهند و اگر هیچ مقدار از چیزی را كه قرار گذاشته اند تحویل ندهند معامله باطل است.

مسأله 2227 ـ اگر فروشنده یا خریدار تمام چیزی را كه قرار گذاشته تحویل دهد و دیگری مقداری از آن را تحویل دهد و از یكدیگر جدا شوند، اگر چه معامله به آن مقدار صحیح است ولی كسی كه تمام مال به دست او نرسیده می تواند معامله را به هم بزند.

مسأله 2228 ـ اگر مقداری خاك نقره معدن را به همان مقدار نقره خالص و یا مقداری خاك طلای معدن را به همان مقدار طلای خالص بفروشند، معامله باطل است. ولی فروختن خاك نقره به طلا و خاك طلا به نقره به هر صورت اشكال ندارد.



[356]

مواردی كه انسان می تواند معامله را بهم بزند

مسأله 2229 ـ حق به هم زدن معامله را خیار می گویند و خریدار و فروشنده در یازده صورت می توانند معامله را به هم بزنند:

اول: طرفین معامله از مجلس معامله متفرق نشده باشند و این خیار را (خیار مجلس) می گویند.

دوّم: مشتری یا فروشنده در بیع، یا یكی از دو طرف معامله در معاملات دیگر مغبون شده باشند كه آنرا (خیار غَبْن) گویند.

سوّم: در معامله قرار داد كنند كه تا مدّت معیّنی هر دو یا یكی از آنان بتوانند معامله را بهم بزنند (خیار شرط).

چهارم: فروشنده یا خریدار، مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد و طوری كند كه قیمت مال در نظر مردم زیاد شود (خیار تدلیس).

پنجم: فروشنده یا خریدار شرط كند كه كاری انجام دهد، یا شرط كند مالی را كه می دهد طور مخصوصی باشد، و به آن شرط عمل نكند كه در این صورت دیگری می تواند معامله را به هم بزند (خیار تخلف شرط).

ششم: در جنس یا عوض آن عیبی باشد و قبلا اطلاع نداشته باشند (خیار عیب).

هفتم: معلوم شود مقداری از جنسی را كه فروخته اند، مال دیگری است، كه اگر صاحب آن به معامله راضی نشود، خریدار می تواند معامله را به هم بزند یا پول آن مقدار را از فروشنده بگیرد، و نیز اگر معلوم شود مقداری از چیزی را كه خریدار عوض قرار داده، مال دیگری است و صاحب آن راضی نشود، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند، یا عوض آن مقدار را از خریدار بگیرد. (خیار تبعّض صفقه).

هشتم: فروشنده خصوصیات جنس معیّنی را كه مشتری ندیده به او بگوید بعد معلوم شود طوری كه گفته نبوده است. كه در این صورت مشتری می تواند معامله را به هم بزند، و نیز اگر مشتری خصوصیات عوض معینی را كه می دهد بگوید، بعد معلوم شود طوری كه گفته نبوده است، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند و همچنین است اگر با رؤیت سابقه معامله شود و بعد معلوم گردد كه جنس یا عوض آن تغییر به نقص نموده كه در صورت اوّل خریدار و در صورت دوّم فروشنده می تواند معامله را به



[357]

هم بزند (خیار رؤیت).

نهم: مشتری پول جنسی را كه نقد خریده تا سه روز ندهد و فروشنده هم جنس را تحویل نداده باشد. در صورتی كه شرط تأخیر برای بایع یا مشتری نسبت به ثمن و مثمن نشده باشد، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند ولی اگر جنسی را كه خریده مثل بعضی از میوه ها باشد كه اگر یك روز بماند ضایع می شود، چنانچه تا شب پول آن را ندهد و شرط نكرده باشد كه دادن پول را تأخیر بیندازد و شرط تأخیر جنس هم نشده باشد، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند (خیار تأخیر).

دهم: حیوانی را خریده باشد كه خریدار تا سه روز می تواند معامله را به هم بزند (خیار حیوان).

یازدهم: فروشنده نتواند جنسی را كه فروخته تحویل دهد، مثلا اسبی را كه فروخته فرار نماید كه در این صورت مشتری می تواند معامله را به هم بزند (خیار تعذّر تسلیم). و احكام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.

مسأله 2230 ـ اگر خریدار قیمت جنس را نداند، یا در موقع معامله غفلت كند و جنس را گرانتر از قیمت معمولی آن بخرد، چنانچه بقدری گران خریده كه مردم او را مغبون می دانند و به كمی و زیادی آن اهمیت می دهند، می تواند معامله را به هم بزند و نیز اگر فروشنده قیمت جنس را نداند، یا موقع معامله غفلت كند و جنس را ارزانتر از قیمت آن بفروشد در صورتی كه مردم به مقداری كه ارزان فروخته اهمیت بدهند و او را مغبون بدانند، می تواند معامله را به هم بزند.

مسأله 2231 ـ در معامله بیع شرط، كه مثلا جنس هزار تومانی را به دویست تومان می فروشند و قرار می گذارند كه اگر فروشند سر مدت پول را بدهد بتواند معامله را به هم بزند، در صورتی كه خریدار و فروشنده قصد خرید و فروش داشته باشند



[358]

معامله صحیح است.

مسأله 2232 ـ در معامله بیع شرط اگر چه فروشنده اطمینان داشته باشد كه هرگاه سر مدت پول را ندهد، خریدار ملك را به او می دهد معامله صحیح است، ولی اگر سر مدت پول را ندهد، حق ندارد ملك را از خریدار مطالبه كند و اگر خریدار بمیرد، نمی تواند ملك را از ورثه او مطالبه نماید.

مسأله 2233 ـ اگر چای اعلا را با چای پست مخلوط كند و به اسم چای اعلا بفروشد و مشتری خبر نداشته باشد وقتی كه متوجه شود می تواند معامله را به هم بزند.

مسأله 2234 ـ اگر خریدار بفهمد مالی را كه گرفته عیبی دارد مثلا حیوانی را بخرد و بفهمد كه یك چشم آن كور است، چنانچه آن عیب پیش از معامله در مال بوده و او نمی دانسته، می تواند معامله را به هم بزند، یا فرق قیمت سالم و معیوب آن را معین كند و به نسبت تفاوت قیمت سالم و معیوب از پولی كه به فروشنده داده پس بگیرد مثلا مالی را كه به چهار تومان خریده، اگر بفهمد معیوب است، در صورتی كه قیمت سالم آن هشت تومان و قیمت معیوب آن شش تومان باشد، چون فرق قیمت سالم و معیوب یك چهارم می باشد می تواند یك چهارم پولی را كه داده یعنی یك تومان از فروشنده بگیرد.

مسأله 2235 ـ اگر فروشنده بفهمد در عوضی كه گرفته عیبی هست پس اگر معامله به عوض كلّی بوده می تواند آنرا پس بدهد و عوض سالم را مطالبه نماید و اگر به عوض مشخص بوده پس چنانچه آن عیب پیش از معامله در عوض بوده و او نمی دانسته می تواند معامله را به هم بزند، یا نسبت تفاوت قیمت سالم و معیوب را به دستوری كه در مسأله پیش گفته شد بگیرد.

مسأله 2236 ـ اگر بعد از معامله و پیش از تحویل گرفتن مال عیبی در آن پیدا شود، خریدار می تواند معامله را به بزند، و نیز اگر در عوض مال بعد از معامله و پیش از تحویل گرفتن، عیبی پیدا شود، فروشنده می تواند معامله را به بزند، ولی اگر بخواهند

تفاوت قیمت بگیرند اشكال دارد.

مسأله 2237 ـ اگر بعد از معامله عیب مال را بفهمد و فوراً معامله را به هم نزند، بنابر احتیاط واجب دیگر حق بهم زدن معامله را ندارد. مگر آنكه جاهل بمسئله باشد كه وقتی فهمید می تواند معامله را بهم بزند، ولی مقداری تأخیر برای فكر كردن مانعی ندارد.

مسأله 2238 ـ هر گاه بعد از خریدن جنس عیب آن را بفهمد، اگر چه فروشنده حاضر نباشد می تواند معامله را به هم بزند.

مسأله 2239 ـ در چهار صورت اگر خریدار بفهمد مال عیبی دارد نمی توان معامله را بهم بزند، یا تفاوت قیمت بگیرد:

اول: موقع خریدن، عیب مال را بداند.

دوّم: به عیب مال راضی شود.

سوم: در وقت معامله بگوید: اگر مال عیبی داشته باشد، پس نمی دهم و تفاوت قیمت هم نمی گیرم.

چهارم: فروشنده در وقت معامله بگوید: این مال را با هر عیبی كه دارد می فروشم ولی اگر عیبی را معیّن كند و بگوید مال را با این عیب می فروشم و معلوم شود عیب دیگری هم دارد، خریدار می تواند برای عیبی كه فروشنده معین نكرده مال را پس دهد یا تفاوت بگیرد.

مسأله 2240 ـ در سه صورت اگر خریدار بفهمد مال عیبی دارد نمی تواند معامله را به هم بزند ولی میتواند نسبت تفاوت قیمت سالم و معیوب را بگیرد.

اوّل: بعد از معامله تغییری در مال بدهد كه مردم بگویند بطوری كه خریداری شده و تحویل داده شده باقی نمانده است. مثل آنكه پارچه را برای دوختن بریده و یا گندم را آرد كرده باشد.

دوّم: فقط حق فسخ را ساقط كرده باشد.



[360]

سوّم: بعد از تحویل گرفتن مال، عیب دیگری در آن پیدا شود. ولی اگر حیوان معیوبی را بخرد و پیش از گذشتن سه روز، بدون تفریط مشتری عیب دیگری پیدا كند اگر چه آن را تحویل گرفته باشد باز هم می تواند آن را پس دهد، و نیز اگر فقط خریدار تا مدتی حق به هم زدن معامله را داشته باشد و در آن مدت، مال عیب دیگری پیدا كند، اگر چه آن را تحویل گرفته باشد، می تواند معامله را به هم بزند.

مسأله 2241 ـ اگر انسان مالی داشته باشد كه خودش آن را ندیده و دیگری خصوصیات آن را برای او گفته باشد چنانچه او همان خصوصیات را به مشتری بگوید و آن را بفروشد و بعد از فروش بفهمد كه بهتر از آن بوده می تواند معامله را به هم بزند.



مسائل متفرقه

مسأله 2242 ـ اگر فروشنده قیمت خرید جنس را به مشتری بگوید باید تمام چیزهایی را كه بواسطه آنها قیمت مال كم یا زیاد می شود بگوید اگر چه به همان قیمت یا به كمتر یا بیشتر از آن بفروشد، مثلا باید بگوید كه نقد خریده است یا نسیه.

مسأله 2243 ـ اگر انسان جنسی را به كسی بدهد و قیمت آن را معین كند و بگوید این جنس را به این قیمت بفروش و هر چه زیادتر فروختی مال خودت باشد، هر چه زیادتر از آن قیمت بفروشد مال دلال است. و نیز اگر بگوید این جنس را به این قیمت به تو فروختم و او بگوید قبول كردم یا به قصد فروختن، جنس را به او بدهد و او هم به قصد خریدن بگیرد، هر چه زیادتر از آن قیمت بفروشد مال خود او است.

مسأله 2244 ـ اگر قصاب گوشت نر بفروشد و به جای آن، گوشت ماده بدهد معصیت كرده است، پس اگر آن گوشت را معین كرده و گفته این گوشت نر را می فروشم، مشتری می تواند معامله را به هم بزند. و اگر آن را معین نكرده، در صورتی كه مشتری به گوشتی كه گرفته راضی نشود، قصاب باید گوشت نر به او بدهد.

مسأله 2245 ـ اگر مشتری به بزاز بگوید پارچه ای می خواهم كه رنگ آن نرود و بزاز پارچه ای به او بفروشد كه رنگ آن برود، مشتری می تواند معامله را به هم بزند.

مسأله 2246 ـ قسم خوردن در معامله اگر راست باشد مكروه است و اگر دروغ باشد حرام است.